با گسترش فناوریهای نوین و پیوند فزایندهی بدن با ماشین، مفهوم بدنمندی در دهههای اخیر دستخوش تحول شده و بازاندیشی در نسبت میان هویت، قدرت و فناوری را به مسئلهای محوری در مطالعات فرهنگی و نظریههای انتقادی بدل کرده است. این مقاله میکوشد با تمرکز بر سینمای علمی-تخیلی فن-علم، به این پرسش پاسخ دهد که: بدن سایبرگ در این ژانر چگونه بازنمایی میشود و چه ظرفیتهایی برای بازتولید یا مقاومت در برابر نظمهای سلطه دارد؟ این پرسش در بستر تحلیل چهار فیلم معاصر صورتبندی شده است تا روشن شود آیا بدنهای سایبرگ صرفاً تداوم ابزارهای کنترلی و گفتمان قدرتاند یا امکان بازتعریف سوژگی و ساختارشکنی نظمهای تثبیتشده را نیز در خود دارند. هدف پژوهش، واکاوی شیوهی بازنمایی بدن سایبرگ در چهار فیلم شاخص این ژانر است تا نشان داده شود چگونه این بدنهای ترکیبی با برهمزدن دوگانههای انسان/ماشین، زن/مرد و طبیعت/فرهنگ، امکانی برای تخریب نظمهای مرسوم و ارائهی شکل تازهای از بدنمندی فراهم میآورند. روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی است که با تمرکز بر بازنمایی بدن و مناسبات قدرت در لایههای روایی، تصویری و زبانی فیلمها انجام شده است. چهار فیلم منتخب، شامل «خالق»، «ماشین»، «اکس ماکینا» و « تیاچایکس ۱۱۳۸»، با تمرکز بر طراحی بدن، جایگاه اجتماعی و رابطهشان با قدرت و فناوری، در چارچوب نظریهی فمینیسم سایبرگ دانا هاراوی، بدن انضباطیافته و قدرت از منظر فوکو، و وانموده در نظریهی بودریار تحلیل شدهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهند که بدن سایبرگ، اگرچه در بستر ساختارهای قدرت شکل میگیرد، اما در بسیاری از نمونهها به سوژهای مقاوم، آگاه و بازتعریفکنندهی مرزهای بدن و عاملیت بدل میشود.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |