راهبرد اصلی دریدا، واکاوی بنیادی گفتمان متفکرانی چون افلاطون است که متافیزیک حضور شالوده اصلی نظریاتشان بوده و یا متفکری چون هوسرل که سعی داشتهاند از متافیزیک حضور گذر کنند. در این پژوهش بخشی از پدیدارشناسی هوسرلِ متقدم که مورد اهتمام برنامه واسازی دریدا بوده مطرح میشود؛ ابتدا نقد دریدا به مفاهیم آگاهی و معنا در اندیشه هوسرل ارزیابی شده و سپس در بخش دوم مبتنی بر واسازی دریدا، از مفاهیم آگاهی و معنا در پدیدارشناسی و بهکارگیری مفاهیمی چون ردپا و تعویق دو اثر منتخب نقاشی از آثار علیرضا اسپهبد و نیکزاد نجومی بررسی و تحلیل میشوند. ارزیابی تمایز میان دو رویکرد پدیدارشناسی و واسازی به منظور دستیابی به دلالتهای تازه و بهطور کلی روش نقد جدید برای تحلیل متن یا هنرهای تجسمی هدف این پژوهش است. روش جمعآوری اطلاعات، برگرفته از دادههای کتابخانهای و اینترنتی و روش نگارش، به صورت کیفی و توصیفی-تحلیلی مبتنی بر بهکارگیری راهبرد واسازی است. در اینجا پیوند نظریههای فلسفی با تحلیل آثار تجسمی، مواجههای نوین را مطرح میسازد. با واسازی دو مفهوم آگاهی و معنا در رویکرد پدیدارشناسی و تحلیل دو اثر منتخب از نقاشان معاصر ایران، درمییابیم که معنای عناصر در اثر هنری نه بر اساس آگاهیِ کلی و دربرگیرنده و دلالتهای قطعی است که به ماهیات و ذوات در پدیدهها میرسد؛ بل بر اساس معانی تازهای است که از دگرگونسازی سلسله مراتب مشخص به دلالتهای نامتعین به صورت ردپایی زنجیرواریایایای در تفسیر مکرر اثر تجسمی با تعویق بهدست میآید و از این رهگذر دریچهای تازه برای نقد و بررسی هنرهای تجسمی میسر میشود.