ابوالحسن غفاری کاشانی ملقب به صنیعالملک، تصویرگر و پیکرهنگار نامی عصر قاجار و از پیشگامان فن شبیهسازی چهره به شمار میآید. وی در ترسیم پیکرهها، تدابیر بدیع و منحصر به فردی را با الهام از هنر آرمانگرای ایرانی و هنر واقعیتگرای اروپایی بهکار بسته است. یکی از مشخصههای برجسته در پیکرهنگاریهای هنرمند توجۀ ویژه به بازنمایی شخصیت و نمایش خصوصیات درونی افراد است؛ مشخصهای که پیش از این در هنر نقاشی ایران متداول نبوده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بازیابی این وجه مهم در آثار هنرمند میباشد. پرسش اصلی این است که نحوۀ بازنمایی شخصیت در آثار پیکرهنگاری صنیعالملک چگونه بوده است؟ و او از چه نوع تمهیدات بصری برای نمایش بهتر این خصوصیات بهره گرفته است؟ بر این اساس با مطالعه بر روی نمونههایی از پیکرهنگارههای صنیعالملک، به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، نحوه و چگونگی بازنمایی حالات و ویژگیهای درونی شخصیتها، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مسئلۀ اهتمام به وجوه پنهانی و درونی افراد، همپای توجه به خصوصیات ظاهریِ آنها، نزد هنرمند حائز اهمیت و ارزش بوده است. وی در نمایش این خصوصیات، باورداشتها و اندیشههای ذهنی خویش از شخصیتها را معیار قضاوت قرار داده و به مدد مجموعهای از تمهیدات بصری چون ارزشگذاری بر برخی عناصر مؤثر در رخساره، تأکید مشخص بر بخشهایی از اجزای پیکره و نیز تغییر در ابعاد و تناسبات بدن و جامگان، خصلتهای درونی هر فرد را در سیما و اندام او متبلور ساخته است. بدینسان، آنگاه که مخاطب آثار هنرمند در مقابل این تابلوها به نظاره میایستد، خصلتهایی چون: وقار و نجابت، فرومایگی و زبونی، قدرت و غرور، مکر و حیلهگری و غیره را– که بازتابی از دیدگاه و نظر هنرمند در مورد شخصیتها میباشد- به خوبی از سیمایشان درک مینماید.ابوالحسن غفاریکاشانی ملقب به صنیعالملک، تصویرگر و پیکرهنگار نامی عصر قاجار و از پیشگامان فن شبیهسازی چهره به شمار میآید. وی در ترسیم پیکرهها، تدابیر بدیع و منحصر به فردی را با الهام از هنر آرمانگرای ایرانی و هنر واقعیتگرای اروپایی بهکار بسته است. یکی از مشخصههای برجسته در پیکرهنگاریهای هنرمند توجۀ ویژه به بازنمایی شخصیت و نمایش خصوصیات درونی افراد است؛ مشخصهای که پیش از این در هنر نقاشی ایران متداول نبوده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بازیابی این وجه مهم در آثار هنرمند میباشد. پرسش اصلی این است که نحوۀ بازنمایی شخصیت در آثار پیکرهنگاری صنیعالملک چگونه بوده است؟ و او از چه نوع تمهیدات بصری برای نمایش بهتر این خصوصیات بهره گرفته است؟ بر این اساس با مطالعه بر روی نمونههایی از پیکرهنگارههای صنیعالملک، به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، نحوه و چگونگی بازنمایی حالات و ویژگیهای درونی شخصیتها، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مسئلۀ اهتمام به وجوه پنهانی و درونی افراد، همپای توجه به خصوصیات ظاهریِ آنها، نزد هنرمند حائز اهمیت و ارزش بوده است. وی در نمایش این خصوصیات، باورداشتها و اندیشههای ذهنی خویش از شخصیتها را معیار قضاوت قرار داده و به مدد مجموعهای از تمهیدات بصری چون ارزشگذاری بر برخی عناصر مؤثر در رخساره، تأکید مشخص بر بخشهایی از اجزای پیکره و نیز تغییر در ابعاد و تناسبات بدن و جامگان، خصلتهای درونی هر فرد را در سیما و اندام او متبلور ساخته است. بدینسان، آنگاه که مخاطب آثار هنرمند در مقابل این تابلوها به نظاره میایستد، خصلتهایی چون: وقار و نجابت، فرومایگی و زبونی، قدرت و غرور، مکر و حیلهگری و غیره را– که بازتابی از دیدگاه و نظر هنرمند در مورد شخصیتها میباشد- به خوبی از سیمایشان درک مینماید.ابوالحسن غفاریکاشانی ملقب به صنیعالملک، تصویرگر و پیکرهنگار نامی عصر قاجار و از پیشگامان فن شبیهسازی چهره به شمار میآید. وی در ترسیم پیکرهها، تدابیر بدیع و منحصر به فردی را با الهام از هنر آرمانگرای ایرانی و هنر واقعیتگرای اروپایی بهکار بسته است. یکی از مشخصههای برجسته در پیکرهنگاریهای هنرمند توجۀ ویژه به بازنمایی شخصیت و نمایش خصوصیات درونی افراد است؛ مشخصهای که پیش از این در هنر نقاشی ایران متداول نبوده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بازیابی این وجه مهم در آثار هنرمند میباشد. پرسش اصلی این است که نحوۀ بازنمایی شخصیت در آثار پیکرهنگاری صنیعالملک چگونه بوده است؟ و او از چه نوع تمهیدات بصری برای نمایش بهتر این خصوصیات بهره گرفته است؟ بر این اساس با مطالعه بر روی نمونههایی از پیکرهنگارههای صنیعالملک، به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، نحوه و چگونگی بازنمایی حالات و ویژگیهای درونی شخصیتها، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مسئلۀ اهتمام به وجوه پنهانی و درونی افراد، همپای توجه به خصوصیات ظاهریِ آنها، نزد هنرمند حائز اهمیت و ارزش بوده است. وی در نمایش این خصوصیات، باورداشتها و اندیشههای ذهنی خویش از شخصیتها را معیار قضاوت قرار داده و به مدد مجموعهای از تمهیدات بصری چون ارزشگذاری بر برخی عناصر مؤثر در رخساره، تأکید مشخص بر بخشهایی از اجزای پیکره و نیز تغییر در ابعاد و تناسبات بدن و جامگان، خصلتهای درونی هر فرد را در سیما و اندام او متبلور ساخته است. بدینسان، آنگاه که مخاطب آثار هنرمند در مقابل این تابلوها به نظاره میایستد، خصلتهایی چون: وقار و نجابت، فرومایگی و زبونی، قدرت و غرور، مکر و حیله گری و غیره را– که بازتابی از دیدگاه و نظر هنرمند در مورد شخصیتها می باشد- به خوبی از سیمای شان درک مینماید. |