۴ نتیجه برای عکس
علیرضا مهدی زاده،
سال ۶، شماره ۱۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
اگرچه ثبت عناصر دنیای واقعی در سرشت عکاسی عجین شده است، اما عکس صرفاً جهانی همسان و همانند جهان واقعی ارائه نمیکند، بلکه علاوهبر خصلت ارجاعدهندگی و بازنمایانه، از قابلیت بیانگرایانه نیز برخوردار است. بنابراین، هر عکس را میتوان بهمثابه متنی نشانهای دانست که دلالتهای متعددی را در معرض تفسیر و تأویل مخاطب قرار میدهد. ازاینرو، کاربست ابزارهای تحلیلیِ رویکرد نشانهشناسی در تحلیل و خوانش عکس، هدف این مقاله است. بدین منظور، اصل جانشینی و همنشینی، تعامل و تقابل نشانهها، معنای صریح و ضمنی، بافت یا زمینه و بینامتنیت، معرفی و در تحلیل و خوانش عکس به آزمون گذاشته شدهاند. پرسشهای مطرحشده عبارتاند از: ۱. سازوکار و نقش ابزارهای تحلیلی رویکرد نشانهشناسی در تحلیل و خوانش عکس چیست. ۲. اهمیت کاربست این ابزارها در تجزیه و تحلیل عکس چیست. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و اطلاعات، از منابع کتابخانهای جمعآوری شده است. کلیه نمونههای تصویری نیز از شاخه عکاسی مستند انتخاب شدهاند. نتایج پژوهش بیانگر این است که بهواسطه کاربست ابزارهای تحلیلیِ موجود در رویکرد نشانهشناسی، افزونبر تجزیه و تحلیل و خوانش روشمند عکسها، جلوههای متعدد مفهومی، بصری و زیباییشناسی آنها آشکار میشود و چارچوبی برای تقسیمبندی عکسها نیز فراهم میگردد. بدین شکل که به کمک این ابزارها، بهتر و دقیقتر میتوان جهت ارجاع عکسها را تشخیص داد و عکسها را در قالب سه دسته کلی قرار داد. این دستهبندی بهترتیب درجه اهمیت عبارت است از: ۱. عکسهای عکاسمحور ۲. عکسهای سوژهمحور ۳. عکسهای دوربینمحور.
عطیه شهیدی رضوی، غلامرضا حسنی،
سال ۷، شماره ۱۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
آنچه بیان نمیشود، غالباً به اندازه آنچه بیان میگردد، اهمیت دارد. بدن نخستین چیزی است که با آن، جهان پیرامون را درک میکنیم و خود را نیز به وسیله آن بیان مینماییم. احساسات درونی ما اعم از شادی، غم و ترس به واسطه بدن، نماد بیرونی پیدا میکنند. همگی، به شیوهای خاص، پیامهای کوتاه به دنیای پیرامون خود میفرستیم و به ندرت این کار را آگاهانه انجام میدهیم. رفتار غیرکلامی از آغاز پیدایش بشر منبع درک بسیاری از ایما و اشارههای اندام و بهویژه کارکردهای چهره بوده که در عکس نیز نمود دارد. سابقه زبان بدن با تاریخ عکاسی پیوند دارد. این نکته ما را به واکاوی مجدد عکسهایی واداشت که با ورود عکاسی به ایران گره خوردهاند. عکسهای شاهانی که در طول تاریخ توجه ویژهای به پرترههای خود داشتند و از هنر عکاسی برای به رخ کشیدن قدرت بهره میگرفتند. در این مقاله با مطالعه مفاهیم و الگوهای زبان بدن در عکسهای چهرههای شاهان قاجاری، این نظام مورد بازبینی مجدد قرار گرفته تا بتوان به سرنخهایی از محتوای احساسی این آثار دست یافت. پرسش اصلی این است که: آیا میتوان از عملکرد زبان بدن برای درک مفاهیم بصری در تحلیل عکس استفاده کرد؟
این پژوهش از نوع نظری و با روش تحلیل محتوای توصیفی است و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای صورت گرفته است. نتیجه حاصل از تحلیل این آثار به عنوان متنی تصویری این است که شاهان قاجاری به واسطه میل به جاودانگی، جلال و شوکتِ حکومت دوران خود، عکاسی را برگزیدند؛ اگرچه تلاشی برای هویتپردازی و شناخت ویژگیهای روانی صورت نگرفته است، اما واقعگرایی عکس ما را با درک جدیدی از عکسهای این پادشاهان روبهرو کرده است. روشی که در آن به «خود بودنِ اشخاص» میرسیم. تفکیک ژست و شخصیت به یک چیز میرسند، «زبانِ تن» یعنی رفتارهای بدن، ژستها و حالات صورت، به طور ناخودآگاه احساسات یا حالات روانی را نشان میدهند.
سودابه شایگان، محمد خدادادی مترجم زاده، مهدی مقیم نژاد،
سال ۱۰، شماره ۱۹ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
با آغاز نقد روانکاوی توسط فروید، تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد؛ زیرا تا پیش از او، مطالعات و نقد ادبی/هنری بهطور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت آگاهانه مؤلف استوار شده بود اما پس از آن، نقد به سوی کشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه گرایش یافت و یونگ که یکی از شاگردان ایشان بود در ادامه، نظراتی در تکامل و در مواردی حتی تقابل با نظرات او را مطرح ساخت. یونگ برای ضمیر ناخودآگاه، دو بخش فردی و جمعی قائل بود. در این مقاله، ارتباط میان آثار آرتور تِرِس، عکاس صحنهپرداز معاصر آمریکا، با ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی مورد بررسی قرار میگیرد. انتخاب این عکاس به دلیل آن است که تِرِس، علاقه بسیاری به مطالعه روانشناسی یونگ دارد و خواب و رؤیا، دغدغه مهمی برای او به شمار میرود و بنابراین چنین خوانشی بر آثار او، چندان دور از ذهن و بیارتباط با آنها نخواهد بود. این مقاله، به دنبال یافتنِ دلایلِ تکرار برخی مؤلفهها یا درونمایههای آثار تِرِس است که با احتمال بیشتری میتوان آنها را برخاسته از ناخودآگاه او دانست. در این پژوهش که با روش تحلیلی- تاریخی انجام گرفته است در مرحله نخست، آثار آرتور تِرِس با استفاده از روش و اصطلاحات خاصِ یونگ در باب ضمیر ناخودآگاهِ فردی تحلیل شده و سپس برای بررسی تأثیر ضمیر ناخودآگاه جمعی بر عکسهای او، این آثار با اسطورهها که بهیقین برخاسته از ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر بوده، مقایسه شدهاند. بنابراین در این مرحله از پژوهش، از روش نقد اسطورهکاویِ ژیلبر دوران که بر مطالعه شباهت میان درونمایههای تکرارشونده در آثار هنرمند امروزی با اساطیر کهن استوار بوده، استفاده شده است و یافتهها نشان داده که برخی درونمایههای تکرارشونده در آثار تِرِس، ریشه در ضمیر ناخودآگاه فردیِ او که با زندگیِ شخصی و خاطرات او مرتبط است دارند. بهعلاوه، از آنجا که این درونمایهها در کنار یکدیگر کاملاً همراستا با درونمایههای اسطورهای کهن هستند، نتیجه گرفته میشود که ضمیر ناخودآگاه جمعیِ بشر نیز جایگاهی مؤثر در شکلگیری آثار این عکاس داشته است.
آقای علیرضا واعظ، آقای محمد خدادادی مترجم زاده، آقای سید مهدی مقیم نژاد،
سال ۱۱، شماره ۲۱ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
آنچه در دنیای رسانه های بصری معاصر به واقعیتی بدل شده، این است که برخی از تصاویر و متون بصری، توجه مخاطبان و پژوهشگران را به شباهت های خود با دیگر تصاویر- به شکل واقعی یا خیالی- جلب نموده و هر لحظه آنها را برای کشف و بررسی کی رابطه و تعاملِ درون متنی ترغیب می نمایند. از این رو، مقاله حاضر با گرایش درون رشته ای و کاربست روش تطبیقی و توصیفی- تحلیلی با رویکرد یکفیِ تحلیل گفتمانِ پساساخت گرایانۀ ژیلین رُز، ضمن مطابقت دو اثر تجسمی (نقاشی ندیمه ها و عکس عبدالخالق خان)، به واکاوی تعامل های میان فرهنگی و گفتمان های برساخته شده در تصاویر پرداخته و تأثیر یا عدم دخالت آپاراتوس های قدرت در شکل گیری این گفتمان ها را بررسی می نماید. پژوهش حاضر در پاسخ به این پرسش ها که در بررسی این دو اثر هنری، چه گفتمان هایی و چگونه برساخته می شوند و از این نظر چه تشابهی میان آنها وجود دارد، دریافت که ولاسکز و عبدالخالق خان هم در نقش هنرمند و هم سوژه اثر، بدون تأثیرپذیری از دستگاه های نهادی و با به حاشیه راندن صاحبان قدرت، از خود بدنی متفاوت و غالب برساخته اند. در هر دو تصویر، گفتمان هنر و گفتمان سیاست در تقابل با هم قرار گرفته و هر دو هنرمند از طریق شکل یکسانِ بازنمایی و به طور ضمنی، به غلبه هنر بر سیاست اشاره و تأکید می نمایند. چنین به نظر می رسد که در این تعامل بینافرهنگی میان شرق و غرب در بطن تاریخ، عبدالخالق خان به عنوان هنرمند، در تولید این عکس از بینش و رویکرد انتقادی ولاسکز در تابلوی ندیمه ها متأثر شده است.