دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر، دانشگاه هنر تهران
چکیده: (3765 مشاهده)
جهان در عصر حاضر، شاهد تحولات پیچیدهای بوده است. انسان همواره کوشیده مصیبتها و فجایع را پشت سر گذاشته و جوابی برای آنها بیابد. او بهدنبال راهی میگردد تا به بیان این تقابلها و تضادها در قالب آثاری هشداردهنده، پیچیده و تفکربرانگیز بپردازد. نیکزاد نجومی، از هنرمندان معاصر است که بهواسطه بدنهایی گروتسک و بریده بریده در فضایی کارناوالی، به واگویه کردن این تقابلها میپردازد. آثار او، به نقد قدرت حاکم پرداخته و با عناصر متعددی، آن را به چالش میکشند. این آثار، ویژگیهای خاصی داشته که در اندیشه میخائیل باختین و نظریه کارناوال او نیز دیده میشوند. کارناوالگرایی[i] در ادبیات، از برجسته
ترین ایدههای باختین است که زیرمجموعه مباحث فرهنگ عامه و طنز محسوب میشود. از کارکردهای اصلی کارناوال، واژگونی نظام سلسله مراتبی حاکم و وارونگی هنجارهای رایج است؛ از اینرو، بهدلیل نزدیکی آرای باختین با مضمون این آثار، میتوان ویژگیهای کیفی آثار او را که به نمود ادراک کارناوالی از جهان میپردازند، مورد تحلیل قرار داد. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که به چالش کشیدن قدرت و هجو آن در آثار نیکزاد نجومی، چگونه نمودار میشود؟ هدف از این پژوهش، برقراری نسبت میان امور زندگی روزمره همچون کارناوال و قدرت با هنر، در قالب خوانشی باختینی از مفهوم کارناوالگرایی است. بر این مبنا، در نقاشیهای او، شاهد تقابل فضای رسمی و جدی با فضای غیررسمی و اموری متضاد هستیم و این تقابل بهصورت چندپارگی و ظهور شخصیتهای ناقص، غریب و ترکیبی، دستکاری در بعضی قسمتهای بدن و تکرار آن، تلفیق بدن انسان با بدن حیوان، انجام امور پیش پاافتاده و مهمل، مبدلپوشی و برشهای بدنی در قالب شخصیتهایی نیمهدلقک (هارلکن)، نمایش داده شده است. این پژوهش، با استفاده از منابع کتابخانهای و به شیوهای توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
هنرهاي تجسمي